یه داستان از پسر داییه گل گلاب و باهوشم
چند روز پیش پسر داییم خونه ما بود من داشتم اتاقمو تمیز میکردم و من اصولا حوصله جواب دادان به سوالای الکیشو ندارم خلاصه اومده بود خونمونو داشت نگاه شیشه پاک کن میکرد پسر داییم خوندنو بلده برای همین داشت پرچسبشو میخوند به من میگفت هانی برای چی روش اینا رو نوشته منم گفتم نمیدونم دوباره گفت بگو منم حوصله نداشتم گفتم بپرسش
حالا این پسر دایی خوشگلم آروم به شیشه پاک کن میگه چرا نوشتی؟؟؟؟؟؟!!!!
تازه وقتیم ازش پرسیدم چی گفت جواب شیشه پاک کن به من گفت یعنی من مونده بودم شاید پسر داییم میتونه با اشیاء حرف بزنه خداییش.........6سالشه فقط
fateme | 1395/3/1 ساعت 20:00 |
وای خدایا چه بامزه | |
beautifulnature.avablog.ir/ |
ملینا | 1395/3/1 ساعت 16:57 |
هه چه باحال
از باحال رد کرده این بچه..
|
|
melina80.mihanblog.com |
رومینا ایچیزن | 1395/3/1 ساعت 16:45 |
واااااااااااااااای
چیکارش کنم تخیلیه
راستی آبجس پسر داییم عاشق ریوماست میدونستی
|
|